دانلود رمان ریگ روان از استیو تولتز با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
لیام، افسر پلیسی است که عاشق نویسندگی است اما در هیچ کدام از این دو کار نمی تواند به موفقیت برسد. آلدو، بهترین دوست او، کارآفرینی بدشانس است که دردسر هیچ وقت دست از سر او برنمی دارد. لیام همزمان با تکرار بد اقبالی های آلدو، تصمیم می گیرد تا کتاب بعدی اش را به بدشانسی های بهترین دوستش و تلاش بی ثمر آلدو برای به دست آوردن تنها عشق واقعی زندگی اش یعنی همسر سابقش، استلا، اختصاص دهد.
خلاصه رمان ریگ روان
تنگنایی که درش گرفتار آمده بود، به یک تشکر خشک و خالی قناعت می کرد و فقط یک شوخی بی مناسبت بر خورنده یا خنده ای از سر بی خیالی می کرد و راهش را می کش ید می رفت. چیزی نگذشت که تناوب و شدت مشکلاتش افزایش پیدا کرد، وقتی شماره اش را روی تلفنم میدیدم مضطرب می شدم، احساس می کردم فکر می کند هر موقع عشقش بکشد در خدمتش هستم. اثر انباشتگی این لطف هایی که در حقش می کردم داشت تعادل دوستی مان را برهم میزد.
نویسنده ا ی شکست خورده و کارآفرینی مفلس عمل سرنشینان یک کشتی اند و من می توانستم به بلاهای مسخره ای که پشت هم سرش می آمد بخندم، ولی به عنوان یک پلیس ظاهرا فقط یک مصرف برای او داشتم و کم کم داشتم تحملم را از دست میدادم. در کلانتری از جلو تابلو احتیاط: زمین خیس است که ماه ها بود برش نداشته بودند گذشتم و وارد آشوب لگام خورده ی سه مرد عرق گیر به تن شدم، نفس نفس میزدند و دو پاسبان خیس عرق بالا سرشان ایستاده بودند.
جوری نشسته بودند انگار حایلی بین شان است، از ارتباط باهم وحشت داشتند. قشنگ معلوم بود دعوایی را از دست داده ام. گروهبان پشت میز با نگاهی بی حالت به من خیره شد. «دوست احمقت اینجاست.» جرمش چیه؟ «اتلاف وقت پلیس.» «این که جرم نیست.» «خودش خبر نداره.» در کناری را با زدن دکمه باز کرد. آلدو در راهرو بینهایت گرم و پرنور کنار پوستر متهمین تحت تعقیب ایستاده بود. زیر کت جین کهنه اش یک تیشرت خونی به تن داشت، تن نحیفش خم شده بود، حالتی حاکی از شکست از سر کاهلی.