دانلود رمان عشوه گر (جلد اول) از مریم پیروند با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
آوا زنی سی و دو ساله که برای انتقام گرفتن از شوهرِ سابقش و دوست دختر شوهرش، به برادر اون دختر نزدیک میشه که چهار سال از خودش کوچیکتره، هر دو با هم وارد یه رابطهی عمیق و احساسی میشن و آوا درست زمانی که یزدان رو شیفتهی خودش میکنه و انتقامش رو میگیره، تصمیم میگیره از کشور خارج بشه ولی با بارداری یهوییش از یزدان…
خلاصه رمان عشوه گر
وسایل رو که خریدم سریع در بست گرفتم و رفتم خونه. اما حرصی که منو در برگرفته بود محال بود با این کارِ کوچیک خاموش بشه. کلید انداختم توی در و مثل وقتایی که در گیر عصبانیت شدیدی میشدم شروع کردم به غرغر کردن و وارد خونه شدم. خداروشکر که امشب بچه ها خونه نبودن و گرنه برای این دیوونگی و عصبانیت چه فکرایی می کردن! شال و مانتوم رو درآوردم و روی مبل انداختم. آدم شلخته ای نبودم اما امشب فرق داشت. امشبِ لعنتی منو سوزونده بود. با این حال و عصبانیت حتی تحمل خودم رو هم نداشتم چه برسه به لباس هام و رعایت نظم و انضباط.
شلوار جینم رو هم از پام بیرون کشیدم و همونجا غنچه کرده روی زمین گذاشتمش. صندل هام رو از کنار اتاق خوابم پوشیدم و رفتم، با چه دلی، با چه ضجه ای رنگ مشکی پر کلاغی رو درست کردم و زدم روی موهام. اشک با قدرت کاسه ی چشمم رو پر کرد. من آدمی نبودم که زیرِ بار حرف زور برم و چیزای مورد علاقه ام رو به خاطر حرفِ دیگران سرکوب کنم، اما شرایطم مثل همیشه نبود. باید بفهمه حرف هاش امشب خیلی برام گرون تموم شدن. خدا میدونه چقدر رنگ بلوند موهام رو دوست داشتم. اما باید یه جوری این مردک دهن غار رو سر جاش بنشونم تا شک و شبه هاش ازم کمتر بشه.
همین آدمای کودن و احمقن که شخصیت دیگران رو از روی ظاهر تعریف میکنن! با اینکه هیچوقت دید خوبی نسبت به ظاهر خودش و برادرش ندارم، مخصوصا با پرسینگ ها و نقش و نگاری که روی بدناشون تتو کردن و حتی انداختن گوشواره توی گوششون یا تیپ و ظاهری که نمیشه اسمش رو گذاشت مُد، اما قضاوت نادرستی در موردشون نداشتم. برای من بیان آدم ها و طرز فکر و ایده های جالبشونه که مهمه و نشون میده اون شخص چقدر کامل و پخته ست! هر چند نگاه هیز یزدان و یوسف و همینطور حرف هاشون نشون دهنده ی شخصیت و انسانیتشون بوده! صدای زنگ در میون غرغرها و…