دانلود رمان بترس از من از راز. س با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
خانواده ی اسکندری، یه زندگی آروم دارن. تا اینکه… آدم جدیدی به همسایگیشون اسباب کشی می کنه و این آدم همزمان با خودش عشق و نفرت می یاره. نگین اسکندری عاشق صورت فرشته وار این آدم میشه… در حالی که مادرش عاشق شیطنت های خطرناک این آدم می شه…
خلاصه رمان بترس از من
بغض چسبید بیخ گلویم. اولین همراهی برای تئاتر را هم به همین سادگی از دست دادم. درکش سخت بود. دیگر علاقه ای به خرید کردن نداشتم. با خرید سوهان از اولین فروشگاه برگشتم. برگشتم و در خانه ای که نه خبری از نگین بود نه بیژن پشت میز تلویزیون نشسته و به تئاتر در حال پخش از شبکه چهار خیره شدم. نگین تماس گرفت برای شام نمی آید. کتاب های جدید اضافه شده به کتابخانه را ورق زده و ناامید از جذابیت هیچکدام لباس عوض کردم.
شاید کمی حرکت روی تردمیل می توانست از این حالی که بعد از تماس آراز ناطق به آن مبتلا شده بودم، بیرونم بکشد. سرم را چسباندم به دیواره آهنی آسانسور و چشم هایم را به روی درهای قفل شده در هم بستم. قمقمه آب را روی صندلی گذاشته و روی تسمه ایستادم. پاهایم را که همراه با حرکتش جان می دادم، چشم بستم. مثل کسانی بودم که در دریا غرق شده و حال به روی آب شناور مانده اند. نه تلاشی برای نفس کشیدن داشتم و نه نجات… به نظر می رسید در نقطه درستی قرار داشتم.
نه قرار بود به خشکی برسم و نه چیزی برای زنده شدن دوباره ام کمک می کرد. شاید روزی وزش باد و امواج جنازه ام را در نقطه ای دوردسترس به لاشه ای برای تغذیه موجودات تبدیل می کرد. -فیروزه جان. سمیرای حاضر در باشگاه متعجبم کرد. هندزفری را از گوش هایم عقب رانده و به سمتش برگشتم. لبخندی زد: خیلی وقته صدات می کنم نمی شنیدی. -انتظار نداشتم این وقت شب کسی اینجا باشه. -داشتم می رفتم بالا چراغ های روشن توجهم و جلب کرد. آقای پنت هاوسی هم کلید استخر و گرفته…