اطلس رمان
دانلود رمان های خارجی
اطلس رمان
دانلود رمان عشق کاغذی من به قلم بانوی احساس

دانلود رمان عشق کاغذی من به قلم بانوی احساس pdf بدون سانسور

دانلود رمان عشق کاغذی من از بانوی احساس با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

موضوع رمان :

 
نفس با ظرافت داشتم روی طرحم کار می‌کردم یک هفته فرصت کامل کردنش رو داشتم، که یه دفعه با صدای دختر شاد و مو مشکی که وارد اتاق شد متعجب نگاهش کردیم! هلن که یکی از همکارای جوون بود با صمیمیت با دختره دست داد و روبوسی کرد! دختره به من که رسید دستش رو جلوم دراز کرد و گفت: -سلام، الیا مقاره هستم! پس خواهر آقای مقاره است دستش رو گرفتم و لبخندی زدم و گفتم: -سلام، من هم نفس رادفر هستم.

خلاصه رمان عشق کاغذی من

لبخند خوشگلی زد و گفت: -خوشبختم نفس جون، وای دختر تو چقد نازی. خندیدم و گفتم: -همچنین چشمات قشنگ میبینه عزیزه دلم. الیا دختره شیطونی بود توی چند ساعتی که پیشم بود انقد خندونتم که به زور خودم رو کنترل کردم مثل داداشش یک سره خنده روی لب‌هاش بود و کنار نمی‌رفت ازم شمارم رو گرفت تا گاهی اوقات با هم بریم بیرون و حرف بزنیم! منم بدم نمی‌اومد یه دوست داشته باشم اونم یه دوستی مثله الیا پر انرژی و مهربون، تو چشماش فقط و فقط مهربونی بود.

 

خودش رو بالا نمی‌گرفت و فیس و افاده نداشت، بلاخره بعد از چند ساعت بلند شد رفت پیش داداشش! هلن می‌گفت الیا رو همه توی شرکت دوست دارن بخاطر مهربونیش و شیطون بودنش هلن هم دختر خوبی بود و یکم شیطون! امیر -الیا بس کن دیگه، فهمیدم نفس چقدر خوبه. با ذوق گفت: -وای امیر این دختر خیلی خانمه! -تو همین چند ساعت فهمیدی پرفسور؟ اخمی کرد و گفت: -معلومه خب چند سالشه؟! میدونی؟ کلافه از سوالای الیا گفتم: -خب از خودش می‌پرسیدی، بیست و یک سالشه.

با چشمای گشاده شده و پر از سوال نگاهم کرد و گفت: -پس چطوری مهندس نقشه کشی شده. اونم با این سن! -منم نمی‌دونم برو از خودش بپرس. پوفی کشید و بلند شد و گفت که دیگه میره نفسی از سر آسودگی کشیدم، واقعاً الیا خیلی پر چونه بود مخ آدم رو می‌خوره! بلند شدم تا من هم برم تو شرکت به بقیه یک سری بزنم از اتاق بیرون اومدنم مواجه شد با وارد شدن سیتا دخترعموی چندشم. اوف کی می‌خواد اینو تحمل کنه، خدایا صبر بده! سعی کردم لبخند بزنم اما بیشتر پوزخند شد تا لبخند…

دانلود رمان عشق کاغذی من به قلم بانوی احساس pdf بدون سانسور

خلاصه کتاب
 
نفس با ظرافت داشتم روی طرحم کار می‌کردم یک هفته فرصت کامل کردنش رو داشتم، که یه دفعه با صدای دختر شاد و مو مشکی که وارد اتاق شد متعجب نگاهش کردیم! هلن که یکی از همکارای جوون بود با صمیمیت با دختره دست داد و روبوسی کرد! دختره به من که رسید دستش رو جلوم دراز کرد و گفت: -سلام، الیا مقاره هستم! پس خواهر آقای مقاره است دستش رو گرفتم و لبخندی زدم و گفتم: -سلام، من هم نفس رادفر هستم.
مشخصات کتاب
  • نام کتاب
    عشق کاغذی من
  • ژانر
    دانلود رمان ,دانلود رمان ایرانی,دانلود رمان عاشقانه,
  • نویسنده
    بانوی احساس
  • ویراستار
    بانوی احساس
  • طراح کاور
    اطلس رمان
  • صفحات
    نامشخص
  • منبع تایپ
    اطلس رمان
لینک های دانلود
دیگر نوشته های
کامنت ها

موضوعات
درباره سایت
توضیح کوتاه درباره سایت
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " اطلس رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.