برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان آندیا pdf از ماریا ۱۳۸۱ با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان ماریا ۱۳۸۱ مـیباشـد
موضوع رمان :عاشقانه
خلاصه رمان آندیا
یه پسر شیطون…یه دختر فوق شیطون…هردو جراح قلب هستن…این آقا پسر ما قراره از
آمریکـا بیاد و تـوی بیمارستانی که دخترمون اونجا کـار مـیکنه مشغول کـار بشـه…
ولی این دختر ما یکم حسوده دلش نمـیخـواد کسی بهتر از اون باشـه.
پایان خـوش و جالب
قسمت اول رمان آندیا
حرفا مـیزنما!گوششی رو که خدا مرگ نمـیـده!
گوشیمو از روی عسلی کنار تختم برداشتم و خفش کردم.
اوووووووووف.حاال کی حال داره بره بیمارستان؟
با این شغلی که انتخاب کردم!کله سحر بایـد پاشی بری سر کـار.
با بی حالی بلند شـدم و رفتم دست به آب…بعد از انجام کـارای الزم بیرون اومدم.
موهاموشونه کردم و از اتاق رفتم بیرون…خـواستم از پله برم پایین که گفتم چه کـاریه؟؟
وقتی نرده هست چرا پله؟الکی از پاهای نازنینم کـار بکشم!نشستم رو نرده و سر خـوردم.
دستامو باال گرفتم:یـــــــــوهـــــــو
رسیـدم پایین پله ها…اُه اُه قـیافه رو.سیم سیم جون داشت با اخم نگـاهم مـیکرد.
_سالم سیم سیم جونم…چطوری؟
سیمـین خدمتکـار خـونمون بود…تپل مپل و خیلی با نمک بود…
هر وقت از نرده سر مـیخـوردم خیلی حرص مـیخـورد.
انقده دوستش دارم.
سیم سیم جون_آخه برای چی از نرده سر مـیخـوری؟نمـیگی مـیوفتی
دست و پات مـیشکنه؟چقدر از دست تـو من حرص بخـورم؟
خندیـدم:حرص نخـور فدات شم…آخه عادتـه دیگـه…نمـیشـه ترکش کرد…
مـگـه نشنیـدی که مـیگن ترک عادت موجب مرض است؟
جوابمو نداد و رفت.رفتم تـو آشپزخـونه..مامان داشت ظرفای
دیشب رو مـیشست…آخه دیشب مهمون داشتیم.
از پشت بغلش کردم که با ناز گفت:نکن علیرضا…االن آندیا مـیاد.
داشتم غش مـیکردم از خنده ولی خـودمو کنترل کردم که نخندم.هه هه
فکر کرده من بابام…الهی بمـیرم برای بابام اینطوری که مامان ناز مـیکنه منم باشم
دست و پام مـیلرزه چه برسه به بابا!!!_سالم پری جون…ای شیطون فکر کردی باباست؟
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید