دانلود رمان هوس دیدنت از فاطمه افکاری با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
ایکا دختری که تمام عمرش به عنوان یه پسر زندگی کرده و هرشب شاهد بی بندو باری های پدرش با زنان شهره! اما رئیس بزرگترین شرکت تجاری به ایکا پیشنهاد کار میده اما در واقع ایکا سند بردگی خود رو امضا میکنه و در حالی که بردهی اربابی خشنه عاشق نامزد اربابش که هم جنس خودشه میشه…
خلاصه رمان هوس دیدنت
کلافه از اتاق بیرون رفت. چند لحظه بعد چارلی وارد اتاق شد . با صدای محکمی گفت: لطفا همراه من بیاید ! ساکت به دنبالش قدم برداشتم از هتل بیرون زدیم و سوار ماشین شدیم ! در سکوت کامل به خیابون ها نگاه می کردم تا اینکه جلوی عمارت ترمز کرد. در ماشین رو باز کردم که چارلی گفت: خدمتکار اتاق آقا رو بهتون نشون میده ! در ضمن آقا گفت تا برگشتن ایشون تمام محتوای این فلش رو نگاه کنید ! لپتاپ روی میز گذاشته شده و رمز نداره ! بدون حرف فلش کوچیک رو از دستش گرفتم و پیاده شدم . به طرف در عمارت رفتم !
در باز شد و زن میانسالی به من خوش آماد گفت و منو به اتاق الکس راهنمایی کرد . وارد اتاقش که شدم از تعجب جلوی در خشکم زد ! بی شک اتاقش از تمام خونه ی ما هم بزرگتر بود ! خدمتکار ساعت ناهار رو به من گفت و اتاق رو ترک کرد. به سمت میز کار کنار پنجره رفتم روی صندلی نشستم و لپ تاپ رو روشن کردم ! آروم فلش رو وصل کردم و اونو باز کردم . با کنجکاوی محتوای درونش رو پلی کردم ! چشمام تا آخرین حد باز شد و سریع لپ تاپ رو بستم که صدای زنگ تلفن روی میزد منو از جا پروند ! تلفن رو برداشتم و آروم گفتم:- الو؟
صدای مردونه اش ته دلم رو خالی کرد اون فیلم ها رو تا آخر نگاه میکنی ! یادت نره من میبینمت ! متعجب گفتم: تو اتاقت دوربین هست ؟ _آره ! بهتره روی تخت دراز بکشی و اونارو نگاه کنی! با عصبانیت غریدم:- اون افکار کثیفت رو بذار برای بدکاره های دور و برت ! بای ! تلفن رو محکم کوبیدم ! – مردک مریض ! کمی به فیلم های نگاه کردم وقتی مطمعن شدم چیزی یاد گرفتم لپ تاپ رو خاموش کردم و روی تخت دراز کشیدم ! سعی کردم بخوابم ولی مگه میشد ؟ لباسم تنگ بود و من عادت نداشتم با چنین لباس هایی بخوابم !