دانلود رمان گره کور از فاطمه احمدی با فرمت های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
کوروش رادفر، کارخانه دار موفقی که به تازگی با ورشکستگی مواجه شده است، چند روز مانده به عروسی دخترش به طرز فجیعی به قتل می رسد. پس از مرگ او همراز با کمک وکیل پدرش به هر دری برای پیدا کردن قاتل میزند اما پس از حذف وکیل کارخانه، کارش بیش از پیش سخت میشود و…
خلاصه رمان گره کور
باران شدت گرفته و صدای رعد و برق فضا را پر کرده بود. از ماشینش پیاده شد و قدم هایش را سرعت بخشید و از حیاط بزرگشان عبور کرد و وارد خانه شد. با باز کردن در موجی از گرما به صورتش برخورد کرد و از حس خوشایندی که در وجودش نشست، لب هایش به لبخندی کش آمد. کوروش زودتر از روزهای قبل به خانه برگشته و در کنار مهرنوش نشسته بود. سلامی به هر دو داد و همان طور که شال بافتنی اش را که در همین فاصله ی کوتاه خیس شده بود را از سرش برمی داشت کنارشان نشست.
جواب سلامش را با خوشرویی ذاتی شان دادند و همراز رو به کوروش پرسید: خوبین بابا؟ لبخندی پر مهر به رویش زد: خوب خوبم گل دخترم. همراز تبسمی کرد و مهرنوش هم لبخندی به آن دو زد و گفت: برو کم کم حاضر شو که بریم. بی حواس پرسید: کجا؟ -وا همراز، حواست کجاست؟ مگه قرار نبود امشب بر یم خونه ی هیراد اینا؟ نفس کلافه ای کشید . اصلا مهمانی امشب را به کل فراموش کرده بود. پدر و مادر هیراد روز گذشته از مسافرت برگشته بودند و برای امشب هم آنها را دعوت کرده بودند. پس از آن شب که
سه روزی از آن گذشته بود، روز بعد کوروش از بیمارستان مرخص شد ولی حالش طبق گفته ی پزشکش تعریفی نداشت. همراز نیز هنوز به خاطر اتفاق آن شب با هیراد سر سنگین بود و گاهی جواب تماس هایش را نمی داد و یا به سرد ی با او صحبت می کرد. پشیمان بود و مدام با خود می گفت که اصالا کاش با او همراه نمی شد و به خانه اش نمی رفت، مادرش چه قدر مستقیم و غیر مستقیم به این موضوع سفارش می کرد و او سرسری و بی خیال از آن می گذشت. مهرنوش که واکنش او و در فکر فرو رفتنش را دید…