برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان باغ مارشال pdf حسن کریم پور با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان حسن کریم پور مـیباشـد
موضوع رمان :عاشقانه
خلاصه رمان باغ مارشال
بخشی از مجله اختصاص به زندانیانی داشت که از زندان بریکستـون لندن آزاد مـیشـدند و
در صورت تمایل به مصاحبه تمام و یا قسمتی از زندگی و دلیل
جرم و دوران محکومـیتشان درماهنامه به چاپ مـیرسیـد
چون کیسکه بعد از ۲۰ سال محکومـیت مـیخـواست آزاد شود ایرانی بود و من ایرانی بودم و
از طرف سردبیر مجله انتخاب و برای مصاحبه با او عازم زندان بریکستـون شـدم ساکنان
محله بریکستـون اغلب سیاه پوست و فقـیر هستند زندان درست در ضلع جنوبی خیابان
آتلانیتک واقع بود اتـومبیلم را به فاصله ۵۰۰ متری زندان پارک کردم و قبل از ساعت ۸
شب خـودم را به مسئولین زندان معرفی کردم و بعد از تشریفات اداری برگ اجازه ورود برایم صادر شـد
رمان پیشنهادی:دانلود رمان زندان تنهایی
قسمت اول رمان باغ مارشال
او بدون اینکه کلمه ای به زبان بیاورد وسایلش را برداشت و از در خارج شـد
فوری بدنبالش رفتم به محض اینکه پایش به خیابان رسیـد
انعکـاس نور چراغ اتـومبیلهایی که در حال رفت و آمد
بودند چنان چشمهایش را ناراحت کردند که مجبور شـد
با کف دستش باالی ابرویش نقاب بزند صبر کردم تا
چشمهایش به آن نور که ۰۲ سال از دیـدنش محروم شـده
بود عادت کند بنظر سرگردان مـیرسیـد دائم به چپ و
راست نگـاه مـیکرد و عاقبت مسیری را انتخاب کرد که اتـومبیل من پارک شـده بود
خـودم را به او رساندم و با خـوشرویی سالم کردم و گفتم:
من خبرنگـارم و از مجله ابزرور ماموریت دارم که اگر مایل
باشیـد با شما مصاحبه ای داشتـه باشم صورتش را برگرداند
من ادامه دادم:ما هر دو ایرانی هستیم و وظیفه خـودم
مـیـدانم اگر کـاری از دستم بر بیایـد کمکتان کنم نگـاهی حاکی
از بی اعتمادی بمن انداخت و بدون اینکه چیزی بگویـد
براهش ادامه داد چند لحظه هر دو ساکت بودیم سپس
با حالتی دلسوزانه گفتم:اگر جایی را نداریـد آپارتمان من
هست همانطور که مـیـدانیـد ما ایرانیها هر جا باشیم خلق و خـوی
مهمان نوازی را داریم یک مرتبه ایستاد و با عصبانیت
گفت:صبر کنیـد اول بدانم کجا هستم و چه مـیکنم و بایـد چه کنم
بعد قدمهایش را تندتر کرد و من با اینکه مواظب بو
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید