برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان خـواهر خـوانده pdf از صدیقه سادات محمدی لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان صدیقه سادات محمدی مـیباشـد
موضوع رمان: عاشقانه/جدیـد
خلاصه رمان خـواهر خـوانده
نیهان دختری ۱۷ساله، به خاطر اینکه ناپدریش مـیخـواد اونو بفروشـه، مجبور مـیشـه از خـونه فرار کنه…
و در طی اتفاقاتی با حسام پسری تنها که خانوادهاش رو از دست داده و عشقـی یکطرفه
به خـواهرخـواندهاش هستی دارد, آشنا مـی شود.آشنایی حسام و نیهان سرآغاز ماجراهایی مـی شود که …
رمان پیشنهادی:
دانلود رمان در حصار گذشتـه
قسمت اول رمان خـواهر خـوانده
پاییز از راه رسیـده بود و هوا سرد و شیشـههای ماشین عرق کرده بود. حسام
پشت فرمان ماشین، به انتظار سبز شـدن چراغ راهنما نشستـه و چشم به دختر
بچه هایی داشت که بین ماشینها در گردش بودند. یکی فال مـیفروخت و یکی
گُل، دیگری اسپند دود مـیکرد و گـاهی شیشـهی ماشینی را با لُنگ پاک
مـیکرد. دختر بچهای هفت، هشت ساله که از شـدت سرما گونهها و بینیاش
سرخ شـده بود، نزدیک ماشین آمد. موهای آشفتـهاش از کنارههای روسریِ
رنگ و رو رفتـهای که روی سر داشت، بیرون ریختـه بود و لبخند به لب داشت.
با انگشتـهای ظریفش به شیشـهی ماشین زد و گلهای رز قرمز را باال گرفت و
با لحن شیرینی ملتمسانه گفت:
– آقا گل نمـیخـوای؟ بخر واسه خانومت ببر خـوشحالش کن.
حسام از شیرینزبانی دخترک لبخند روی لبش نشست، شیشـه را پایین داد و
گفت
– چه گلهای خـوشگلی، چه دختر خـوشگلی! اما من که خانوم ندارم…
دخترک با همان لحن شیرین و پر از شیطنت لب باز کرد:
– نامزد چی نداری؟ مامان که داری؟ اصال یه نفر هست که دوسش داشتـه باشی
دیگـه مـگـه نه؟!
حسام دستـه گل را از دخترک گرفت، با تلخندی جواب داد:
– نه نامزد دارم، نه مامان… اما آره، یه نفر هست که خیلی دوسش دارم.
بدون پرسیـدن قـیمت شاخه گلها….
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید