برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان روژیتار pdf از تینا شکوری با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان تینا شکوری مـیباشـد
موضوع رمان: عاشقانه/اجتماعی
خلاصه رمان روژیتار
سهم من از این زندگی چیزی جز حرص خـوردن و بدبختی کشیـدنو و بی کسی چیز دیگـه ای
نبوده و نیست و شایـد هم نخـواهد بود…من کلا ۱۸ سالمه…قطعا الان دخترای ۱۸ساله
پی درس و مشق و خـوش گذرونی با خانوادشونن ۱۵ سالم بود که پدر و مادرم رو از دست دادم
… و چون هیچکس نمـیخـواستکفیل من بشـه مجبور بودم که روی پای خـودم بایستم کـار کردم و
پول درآوردم و از جایی که کـار مـیکردم ازشون جای خـواب مـیخـواستم که اونام خدا خیرشون بده بهم دادن…
مـگـه یه دختر ۱۸ ساله ی تنها چقدر به پول نیاز داره؟…
رمان پیشنهادی:
دانلود رمان بحران زده
قسمت اول رمان روژیتار
ماتیار: اها…من روژینا رو از امروز خدمتکـار مخصوص خـودم اعلام مـیکنم البتـه اگـه لایق باشـه….
عه این با خـودش چن چنده گف ک بم کـار نمـیـده خفه
ایندفه واقعا با وجدان موافق بودم
روژینا: خـودمو ثابت مـیکنم آقا…
ماتیار: خعلی خب دنبال من بیا…
و خـودشم پاشـد و عین چی سرشو انداخت پایین و راه افتاد
تیپش همچین سلطنتی نبود ولی مث پسرای امروزی ام نبود شلوار کتان مشکی و پیراهن سرمه ای…
در اتاقـی رو باز کرد که کل دکورش مشکی بود
عجیب به رنگ مشکی علاقه داشت…
یه نگـاه سرسری به اتاقش انداختم و پشت سرش راه افتادم
یه اشاره به کـاناپه ی مشکی بزرگی کرد: بشی ن
منم مطیع کلمو انداختم پایین نشستم
ماتیار: من اسمم ماتیاره دوست ندارم پسوندی پیشوندی بهش اضافه کنی
منظورم اینه نگو جناب یا اقا یا قربان فقط مـیگی ماتیار…همـین…
قوانین من عبارتند از )اوه لفظ قلمو( راستی آشپزی بلدی دیگ ه
با تحکم همـیشگی گفدم: بله بلدم..
ماتیار: خـوبه داشتم مـیگفتم حالا که..
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید