برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان غروب عشق pdf از فرانک زنگنه با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان فرانک زنگنه مـیباشـد
موضوع رمان:عاشقانه/تلخ/غمـگین
خلاصه رمان غروب عشق
عسل وسینا زوجی که عاشقانه همو مـیخـواستن وبالاخره باهم ازدواج مـیکنن اما طی مدت کمـی
بعدازشروع زندگیشون مشکلاتی پیش مـیاد وباعث اتفاقات تلخ وشیرین بینشون مـیشـه
رمان پیشنهادی:دانلود رمان بلای جانم زیبا ستاری
قسمت اول رمان غروب عشق
صدای مامان داشت رومغزم رژه مـیرفت؛
اَه پاشو دیگـه دختر تا کی مـیخـوای بخـوابی؟؟؟
مامان جون خـودت ولم کن برو بذار بخـوابم
باعصبانیت پتـوی رومو کنار زد؛
پاشودخترم پاشو مایه ی عذاب من هرروز بایـد فقط۱ساعت باتـو کلنجار برم دِ پاشو دیگـه
اصال مـگـه ساعت چنده؟؟؟
نه ونیم حاال پامـیشی؟؟؟
وای رادارام به کـار افتاد امروز ساعت ۸بااستاد رفیعی کـالس داشتم حاال بایـد چیکـار مـیکردم ایندفعه
دیگـه حذفم مـیکنه سریع از جام پاشـدم
آخه االن بایـد منو بیـدار کنیـد؟؟؟
نه تـوروخدا بدهکـارم شـدم از ساعت هفت ونیم دارم صدات مـیکنم جواب ندادی گفتم پس کـالس
نداری االنم بیـدارت کردم بری لباس بگیری واسه شب هرچی باشـه امشب بهترین شب زندگیتـه..
باز شروع شـد شما که از خداتـه من باسینا ازدواج کنم..
وقتی مـیـدونم تـو عاشقشی چرا از خدام نباشـه
گونشو بوسیـدم
الهی قربون مامان خـودم بشم..
حاالبرو دست وصورتتـو بشور بیا صبحونه بخـور
مامان باز کـالس رفیعی جاموندم
بااین زبونی که تـو داری باز برمـیگردی سرکـالس…
راه افتادم سمت دستشویی وبعد ازشستن دست وصورتم بیرون اومدم ۳۲سالم هست ودانشجوی
ارشـد روانشناسی یه داداش بزرگتر از خـودم دارم آرین که۲۳ سالشـه وهمـیشـه وهمه جا پشتیبانم
بوده وهست سینا پسر یکی از دوستان خانوادگی ماست۳۸ساله ومهندس عمران پدرش عمو مهرداد
از دوستان قدیمـی باباست از وقتی که خـودمو مـیشناختم باهاشون رفت وآمد داشتیم سینا یه برادر
کوچکتر از خـودش به اسم سپهر داشت که ۳۲ساله بود ۱۱سالم که بود حسم نسبت به سینا…
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید