برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان تـو سهم منی pdf از ماندانا بهروز با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان ماندانا بهروز مـیباشـد
موضوع رمان : عاشقانه
خلاصه رمان تـو سهم منی
مـی گل و مهتاب با مادرشان زندگی مـیکنند. مـی گل به دلیل بیماری مادرش و احتیاج مجبور مـی شود
علاوه بر کـار در شرکت عصر ها هم به عنوان کـارگر و به جای مادرش به منزل دکتری برود. او نمـی داند
که دکتری که در خانه اش کـار مـیکند همان مهندس شرکتشان است. مهندس بعد از اینکه مـی گل
را مـیشناسد سعی در نزدیک شـدن به مـی گل دارد ولی مـی گل به دلیل برخـوردی که روز اول بینشان
صورت گرفت تمام راههای نزدیک شـدن را مـیبندد تا اینکه …
رمان پیشنهادی:
دانلود رمان گل پاییزی
قسمت اول رمان تـو سهم منی
چشمهایم راکه گشودم بی اختیار نگـاهم به صفحه ي ساعت
روي دیوارافتاد،بادیـدن عقربه ها که ۹ صبح رانشان مـی
دادند،کش وقوسی به بدنم دادم وازجا برخاستم. مامان ومهدي،
همچنان خـواب بودندومهتاب درآشپزخانه،سیب
زمـینی هاي آب پزرارنده مـی کرد.کنارش رفتم،بالبخندنگـاهش کردم وگفتم:
سالم مهتاب خانم، خستـه نباشی. به طرفم برگشت وبالطافت
طبع خاص خـودش گفت: سالم خانم خانما!شماهم
خستـه نباشیـد! چشمهایم راتنگ کردم وباقـیافه ي حق به جانبی گفتم:
نمـی خـواد طعنه بزنی!چرابیـدارم نکردي خـودم
به فکرغذاباشم؟ باهمان حالت جواب داد:
منم وهمـین یکدونه خـواهر!دلم نیومدیه صبح جمعه که
داره استراحت مـی کنه بیـدارش کنم. خندیـدم وگفتم:
خب تاحاال هرکـاري کردي دستت دردنکنه.حاال برودستاتـو
بشوروبشین سردرسات.چندباربهت گفتم که امسال سال
آخري وبایـد حسابی درس بخـونی؟ مهتاب بادلخـوري ساختگی گفت:
بیاوخـوبی کن!من خـواستم به تـوکمک کنم یه چیزي هم بدهکـارشـدم؟ با اخم گفتم:
حاال دکترمطمئنه که کلیه هاي مامان ازکـارافتادن؟ شایـد مورد دیگـه اي باشـه که با دارورفع
بشـهبسه دیگـه،سخنرانی کـافیه! شیرآب رابازکرد ودرحال شستن دستـهایش پرسیـد:
نه،دکتربااطمـینان حرفشو زدوگفت تنها راه نجات مامان پیوندکلیه ست وچون مادرحال حاضرهزینه این..
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید