برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان بی تـو آشوبم pdf از s.soheily با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان s.soheily مـیباشـد
موضوع رمان: عاشقانه/درام
خلاصه رمان بی تـو آشوبم
نياز تك دختر خانواده سالاري كه دل كيانمهر ايزدي پسري كه گذشتـه ازادي رو داشتـه
تسخير ميكنه ولي بر حسب يك اتفاق زندگي ارومشون آشوب ميشـه و با بازگشت
به گذشتـه قفل سر به مهر اين داستان باز ميشود .
رمان پیشنهادی:دانلود رمان حلقه ی عشقم بامزی
قسمت اول رمان بی تـو آشوبم
خـودم رو به بابام رسوندم و دستش رو گرفتم
بابا تـو رو خدا جان نیاز ولش کن
بابا مردمک های سرخ شـده از عصبتانیتش رو به چشمای اشک زده ام
دوخت
برای این بی لیاقت جون خـودت رو قسم مـیـدی
بدنم مـیلرزیـد به دستای بابام که یقه ی کیان رو گرفتـه بود خیره شـده
بودم کیان نگـاهش رو به زمـین دوختـه بود و هیچی نمـی گفت
با دیـدن مشت بلند شـده ی بابام با صدای گرفتـه ام بابا رو صدا
زدم چشمام تار شـد دستم وبه دیواری که کنارم بود تکیه دادم
نگـاهم روسیاهی مطلق رو گرفت
کیان
اقای ساالری یقه ام و گرفت و به دیوار کوبیـدم نگـاهم رو به زمـین
دوختـه بودم حرفی برای گفتن نداشتم
نیاز چند بار خـواست جدا مون کنه ولی نمـیشـد اون سپهرعوضی
جلوش رو مـیگرفت تنها کسی که از این جدایی خـوشحال مـیشـد اون
لعنتی بود
با شنیـدن صدای نیاز که بیشتر شبیه ناله بود نگـاهم رو بلند کردم
نیازبی حال روی زمـین افتاد
اقای ساالری رو کنار زدم کنارش روی زانوهام نشستم نیاز رو تـو
اغوشم گرفتم با صدای لرزونم اسمش رو صدا زدم
مامانم با لیوان تـوی دستش کنارمون نشست
شربت قند بود لیوان رو به لبای نیاز نزدیک کرد ولی حتی یه قطره
هم ازش نخـورد
سپهر دستاش رو برای بلند کردن نیاز دراز کرد چشمای به خـون
نشستـه ام رو .
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید