برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان محاق pdf از نگـار جوینده با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان نگـار جوینده مـیباشـد
موضوع رمان: عاشقانه/جنایی/انتقامـی
خلاصه رمان محاق
یادم نمـی آیـد دقـیقاً از کجا شروع مـی شود؛اما حال یک مهماندارهواپیما بودم و کلی دغدغه
غیر خریـد سوغاتی های اتیکت دارداشتم نقطه سقوط اتفاقات آن جاست که نیمه های شب
با حمله چند مرد به خانه شیب آرام زندگی ام پر از کلوخه هایی به نام “گذشتـه”مـی شود.
و برای من”ارکیـده”تنها یک اسم نبود؛ولی حالا که فراموشی افراطی ای گرفتـه ام گذشتـه اش
نخ کشم مـی شود.پدری که مُهر پدرانه اش خیلی وقت پیش باطل شـده است این بار با رویی مـی آیـد
که نهیب مـی زند!به من به او به زندگی ام!چشم هایم در مرز اشک مـی ایستند و دستی به
زمختی یک مرد قطره هایش را مـی گیرد؛جلوتر مـی آیـد بازی با محاق را به من یاد مـیـدهد و من..
رمان پیشنهادی:
دانلود رمان آماج سدنا بهزاد
قسمت اول رمان محاق
گوشی را بدون قطع کردن روی مـیز لوازم آرایش پرت مـی کنم و
کـالفه پِی شالم مـی گردم و آخر روی مـیز کـامـیپوتر پیـدایش مـی کنم.
سویشرت روی تخت را چنگ مـی زنم
دست دراز مـی کنم و گوشی را بر مـی دارم، ثانیه های قطع شـده
تماس را مـی بینم و باز گوشی مـی لرزد.
گوشی را به گوشم مـی چسبانم و در تاریکی آهستـه از اتاق بیرون مـی
آیم..
عصبی فریاد مـی زنم:
ـ من بهت گفتم برو بیوفت تـوی تباهی؟ رفتی خـودت رو انداخت تـو
دامن کسی که الف تا نون حرفاش؛ پوله؟
هق مـی زند و دست من تمام دیوار های پذیرایی را لمس مـی کند تا
بلکه المپ کم نوری را روشن کنم. صدای نیلوفر مـی آیـد و آن مـیوه منحوس کنارش!
همانی که روزگـاری بود و حاال نبایـد باشـد؛ اما هست
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید