دانلود رمان تمنای آغوشت از سارا ترک با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
تیام دختر ۱۱سالهای که بعد از اولین نشانههای بلوغ به خواسته پدربزرگش مجبور به ازدواج با پسرعموی ۳۱ سالهاش عماد میشه! عماد که مردی بلندقامت و خوش چهره است که به تازگی خانِ روستا شده و دلباختهی یکی از دخترهای روستا بوده و از تیام عمیقا تنفر داره تیامِ ۱۱ ساله رو مجبور میکنه تا به بدترین روش تمکین کنه! تا اینکه “کیان، خانِ دهِ بالا از راه میرسه و با نگاهِ اول عاشقِ تیام میشه… تیامی که در چنگال عماد اسیر شده!
خلاصه رمان تمنای آغوشت
“تیام” بعد از اینکه حسابی اوق زدم. بلند شدمو تکیه دادم به دیوار نفسم بالا نمیومد. حالم افتضاح بود. سوگل دنبالم اومده بود. اومد کنارم و کمرم رو ماساژ می داد.. _مبارکه خانوم.. اولین ویارتون. با تمام غمی که داشتم ولی یه لبخند بزرگ رو لبم نشست! اولین اعلام حضور بچم بود! با کمک سوگل آروم از پله ها بالا رفتم و داخل اتاق شدم.. عماد غذاشو خورده بود و دراز کشیده بود روی تخت و چشماش بسته بود! اصلا انگار نه انگار که من انقدر حالم بد شد پوف کلافه ای کشیدم.. سوگل کمک کرد لباسمو عوض کنم! من نمیدونم خانوم بزرگ چه
اصراری داشت انقدر به خودم برسم؟ آهسته رفتم روی تخت.. خزیدم زیر پتو.. خیره ی چهره ی عماد شدم چشماش.. لب و دهنش.. بینی.. ابروهای کشیده اش! چرا انقدر نسبت بهم سرد بود؟ من که چهره ام زیبا بود… نسبت به هم سن هام هیکل خوبی داشتم و بزرگتر از سن میزدم تازه دختر عموشم بودم! پس چرا باهام سر بود؟ یک لحظه دلم خواست چشم و ابروش رو لمس کنم دستمو آروم جلو بردم.. یک سانتی متر فاصله داشتم با صورتش که دستش دورِ مُچم حلقه شد! از ترس هیچ کشیدمو دستمو گذاشتم روی قلبم.. ضربان قلبم خیلی تند
بود… عماد مگه خواب نبود؟ دستمو فشار داد و همینجوری که چشماشو باز می کرد گفت: چیکار می کردی؟ آب دهنمو با صدا قورت دادم: هیچی بخدا ! خشم نگاهش زیاد بود.. چشماش سرخ شده بود ازش ترسیده بودم. با این اخم و این نگاه واقعا ترسناک بود چشمامو به دیوار دوختم. از خیره شدن به چشماش هراس داشتم.. دفعه آخرت باشه دستت جایی که نباید بره! حالیت شد؟ فقط به تکون دادن سرم اکتفا کردم که مچ دستم محکم تر فشرده شد. _ آخ دردم میاد عماد. _نشنیدم بگی چشم! خیره ی چشماش شدم و گفتم: چشمممم …