دانلود رمان بازگشت طیطو از سروناز روحی- سان داتر با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
نگارین جوان شیر ، دختر تنها و مستقلی است که بار زندگی دو نفره با خواهرش را به دوش میکشد ، در یک پرنده فروشی کار میکند و با درآمد ناچیزش زندگی اش را می گذراند ، در این بین خاندان بزرگ و متمولی با آمدن فرزند ارشدش به وطن دچار یک چالش بزرگ می شود … مهندس آزاد زرنگار به محض اینکه بازگشت رقیبش را نزدیک می بیند ، مهره هایش را آماده ی مبارزه میکند و تمام تلاشش برای کیش و مات کردن شاه را به کار میگیرد .بستگی دارد از چه زاویه ای ، به مهره های چیده شده در صفحه ی شطرنج نگاه کرد! پیاده ، مهره ای بسیار مهم برای مبارزه است، این مهره در حالی که جابه جایی محدودی دارد و مهره ای کم ارزش شمرده میشود ، پتانسیل زیادی دارد و میدان نبرد شطرنج را تشکیل میدهد
خلاصه رمان بازگشت طیطو
دستش را گشوده بود ، بر لبه ی مبل قرار داده و آنها را نگاه می کرد با نیشخندی لب زد: چرا شروع نمی کنید؟! دوست دارم ببینم چه کارهایی بلدین! نگاه تیزش به سوی عرشیا برگشت ، رنگ از رخش پریده بود. سبحان با حرص گفت: بچه جون تو واسه این کارا خیلی کوچیک و سوسولی ! هنوز مونده اینکاره بشی… حامد با تحکم واضحی لب زد: بریم … عرشیا هنوز سرجایش نشسته بود همانطور که با خرت خرت و تمسخر ، به خیار جویدنش ادامه می داد گفت: برید ؟ تازه اومدید کجا با این عجله ؟
مهمونی بهتون بدگذشته ! صدای کلفتش آزار دهنده بود، حامد عصبی از این اوضاع ، نیم نگاهی به در ورودی انداخت دو مرد قوی هیکل با دستهایی که روی هم گذاشته بودند در دو طرف در شق و رق با سینه های جلو داده ایستاده تماشا می کردند. نفسش را به سختی بیرون داد، سبحان را تماشا کرد، لحظه به لحظه سرخ تر می شد ، اگر جوش می آورد و از کنترل خارج می شد ، بازی پیچیده تر پیش می رفت. عرشیا رنگ از رخش پریده بود و پسرک جوان…
طوری روی مبل لَش کرده بود که انگار تمام پول توجیبی اش را بابت تماشای این نمایش خرج کرده است. سنگین و با خستگی رو به آن چشم سیاه که موهای خوش حالتش کمی توی پیشانی آمده بودند گفت: حرف حسابت چیه پسر جون ؟ ما رو از کجا می شناسی ؟ رو به حامد گفت: به چند و چونش چیکار داری… من پول دادم برای اینکه سه تای شما امشب اینجا باشین ! تا وقتی من بخوام… من بگم… سبحان با حرص گفت: یه جوری من من می کنی انگار خریدی! -خریدمتون…